دا سخت کار کردن

سخت کار کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن. slave (فعل) سخت کار کردن، غلامی کردن. fag (فعل) جان کندن، خسته کردن، خرحمالی کردن، از پا در اوردن، سخت کار ...

More

ترجمه "سخت کار کردن" به انگلیسی - Glosbe

Work Hardening; Fag, drive, fag بهترین ترجمه های "سخت کار کردن" به انگلیسی هستند. نمونه ترجمه شده: ، من سخت کار کردن را دوست دارم ، خيلي سخت کار کردن ↔ i love how working hard, working really hard. سخت کار

More

8 نکته برای اینکه چگونه سخت کار کنیم ...

برخی از استراتژی‌های انگیزشی ساده می‌توانند به شما کمک کنند تا بهترین کار را انجام دهید و به کارتان صد درصد تلاش کنید. در این مقاله، انواع مختلف انگیزه، چند استراتژی خاص برای اینکه چگونه به ...

More

چرا سخت کار کردن به تنهایی برای موفقیت ...

2021年12月7日  شانون می‌گوید اگر کسی تشخیص ندهد که شما دارید سخت کار می‌کنید، این سخت‌کوشی اهمیتی ندارد.

More

10 توصیه برای سریع کار کردن و افزایش ...

2021年6月7日  در ادامه‌ی این مطلب از مالتینا بلاگ ، راهکارهای مفید و موثری را برای بالا بردن سرعت عمل مغز و به دنبال آن افزایش سرعت عمل در محیط کار ارائه خواهیم کرد تا بتوانید کار‌های زیادی را در مدت ...

More

سختکاری سطحی با لیزر - ویکی‌پدیا ...

سختکاری سطحی با لیزر. سخت کردن سطحی قطعات توسط پرتو لیزر ، (به انگلیسی :Laser-hardening) با فرایندهای دیگر سخت کردن سطحی تفاوت اساسی ندارد. به‌طور کلی در تمام این روش‌ها، سخت‌کاری سطحی با سرد کردن ...

More

hard work - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس

کوشایی. برخی دوستان hard work رو با hard - working یکی معنی کردن. Hard work اسم هست و به معنی کار زیاد و سخت کوشی هست. It takes hard work to be successful. There is a lot of hard work to be done at the

More

hard - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس

to work hard ( سخت کار کردن ) منبع: سایت بیاموز تعاریف و معانی گوناگونی براش شده اما درکل هرچی که سفت و سخت و پیچیده باشه و شکننده و نرم نباشه، بهش میگن hard.

More

ترجمه کلمه hard-working به فارسی دیکشنری ...

1 کوشا سخت‌کوش. معادل ها در دیکشنری فارسی: سخت‌کوش کارکن کاری کوشا. 1.An efficient and hard-working administrator. 1. یک مدیر کارآمد و سخت کوش. 2.She's a very hard-working student. 2. او دانش آموزی

More